سروده های محمد بیدخونی

متن مرتبط با «فيلم محمد صلی الله عليه و آله و سلم» در سایت سروده های محمد بیدخونی نوشته شده است

حسین وار

  • محمد بیدخونی پنجشنبه پنجم بهمن ۱۴۰۲، 12:59 حسین وار دل از زندگی گسستن رامیانه معرکه از جان خویش رستن رابه روی دست گرفتن علی اصغر خویشکنار پیکر اکبر به خون نشستن رابرای عهد خدا می شود تحمل کردمباد هرگز پیمان خود شکستن رابرای یاری دین ای برادران بایدبزرگ داشت وفا را و عهد بستن رابیا وفا ز علمدار کربلا آموزنخواست راحت و در عافیت نشستن رانخواست ننگ امان نامه تا زبون سازدولی فروشی و پیمان خود گسستن رامحمد بیدخونی۴ بهمن ۱۴۰۲ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تمام دلخوشی ام شد «فَمَن یَمُت یَرَنی»

  • محمد بیدخونی پنجشنبه پنجم بهمن ۱۴۰۲، 13:0 تقدیم به دوست خوبم روح الله مصلی نژاد که از من خواست شعری در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام بگویم غافل از اینکه گمشده در قعر ظلمات کجا! وصف آفتاب عالمتاب کجا!ز من مخواه که از بوتراب بنویسممنی که ذرّه ام از آفتاب بنویسموجود من که کم از خاک پای قنبر اوستجسارت است ز عالیجناب بنویسمعلی یگانه دهر است و خارج از فهم استچگونه فهم نکرده کتاب بنویسم؟علی برای همه پرسشی ست تا به ابدچگونه راز ازل را جواب بنویسم؟مرا بس است مناجات مسجد کوفهبه خط کوفی و چشم پرآب بنویسمتمام دلخوشی ام شد «فَمَن یَمُت یَرَنی»مگر مدایح حُسنش به خواب بنویسم!۷ رجب ۱۴۴۵محمد بیدخونی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عشق محمد تو را بَرَد به سماوات

  • محمد بیدخونی چهارشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۲، 7:10 عشق محمد تو را بَرَد به سماواتعشق علی ملجأ است و قبلۀ حاجاتای که هوای حسن نموده دل توعشقِ کریمت کشد به سوی کراماتای که هوای حسینِ فاطمه داریهان! مگذاری زمین علامت و رایاتاوست چراغ هدایتی که نمیردکشتیِ فوز است و راهِ کسبِ مقاماتکاش شفاعت شویم در صف محشرروز قیامت به دست مادرِ ساداتمحمد بیدخونی۱۴۰۲/۱/۳۰ شعر آیینی شعر درباره پنج تن بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تو آتشی که نمی‌میری

  • محمد بیدخونی شنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۲، 10:23 تو ای نگارِ عزیزِ من! قرارِ روح و تنی جانادر این زمانۀ بی‌حرفی، شرارۀ سخنی جانابه جز تو دل به کسی هرگز نبسته‌ام و نخواهم بستغم تو بسته به جان تا مرگ هماره چون کفنی جاناتو سربلند شدی هرجا در آزمون وفا و عشقتو سرفرازی و پابرجا نگار ممتحنی جانامن از خصال نکوی تو چه نکته‌ و سخنی گویمکه چون طراوت بوی گل میان هر چمنی جاناسپندوار به شوق تو عنان خویش ز کف دادمتو آتشی که نمی‌میری میان قلب منی جانامحمد بیدخونی۱۴۰۲/۱/۴#غزل #شعر_عاشقانه #محمد_بیدخونی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یاد مولا

  • محمد بیدخونی شنبه پانزدهم بهمن ۱۴۰۱، 2:14 چند روزی فکر من آشفته بودبر لبم هرگز گلی نشکفته بودبا خودم گفتم چه دنیایی شدهاین زمین پیر بدجایی شدهدیگر از شادی نمی‌بینم اثرجای خوبی را گرفته نحس و شردیگر این دنیا ندارد فایدهچون که زیر و رو شده هر قاعدهاصل هر کاری دغلبازی شدهحق و باطل جابجاسازی شدههرچه می‌جویم کمی انصاف نیستیک دل پاک و زلال و صاف نیستجای بخشش هرکه در فکر خود استگشته خوبی پیش مردم خوار و پستصحبت مال و منال دنیویچیره گشته بر ثواب اُخرویتا که یک شب در دلم نوری دمیدیاد مولایم به فریادم رسیدحال و روز دل اگرچه ناخوش استذکر اوصافِ علی مولا خوش استآن شجاعِ عادلِ خیبرگشاآن شهِ کرّارِ مُلکِ لا فتیٰنیست در اخلاص و انصاف و عملمثل مولا، آن وصیِّ بی‌بدلجانشین حضرت خاتم علی‌ستدر عدالت شهرۀ عالم علی‌ستشهرِ علمِ مصطفی را او در استابنِ عمّ و وارث پیغمبر استعشق زهرا نور چشم مصطفاستبندۀ مخصوص درگاه خداستتا نوشتم از علی شیر خداروح و جانم مست شد از این ندااِکْفیانی یا محمد یا علیوَانْصرانی یا محمد یا علی محمد بیدخونی #میلاد_امام_علی#روز_پدر#ماه_رجب بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یا رب از تشویش بی‌حاصل مبرّا کن مرا

  • محمد بیدخونی چهارشنبه هجدهم اسفند ۱۴۰۰، 0:29 یا رب از تشویش بی‌حاصل مبرّا کن مرادر سکونتگاه لطفت تا ابد جا کن مراچون شکسته برگ زردم زیر پای غصه‌هاتازه‌ از باران مهرت مثل گل‌ها کن مرابی تو و یاد تو این دل پیر غم‌پرورده شدچاره کن افسردگی را، شاد و برنا کن مرازین خراب‌آباد بی‌عشقان به تنگ آمد دلمبیقرار از عشق شورانگیز مولا کن مرااز فراق مصطفی، حتی ستون هم ناله کردکمتر از آنم مدان، مفتون طاها کن مرازندگی بی سایۀ لطفش سرابی بیش نیستبا نم آب وضویش پاک و زیبا کن مرامحمد بیدخونی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آقای خوبی‌ها

  • محمد بیدخونی جمعه دوم اردیبهشت ۱۴۰۱، 17:29 آقای خوبی‌ها دلم تنگ است خیلی تنگقلبم ترک خورده‌ست همچون شیشه‌ای از سنگبی تو جهان هرگز نخواهد دید روزی خوببین خوشی‌ها و جهان راهیست صد فرسنگاین روزها حال کسی خوش نیست آقا جانریشه دوانده در جهان فقر و فساد و جنگبازار دین سرد است اما کفر می‌تازداز بی‌حیایی شهر ما دیگر ندارد ننگتنها علاج ما ظهور توست آقا جانجز تو کسی هرگز نخواهد برد از دل زنگبا ذوالفقار حیدر کرار می‌آییآن روز می‌گیرد جهان از عدل و خوبی رنگبیدخونی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سنگ و آیینه

  • محمد بیدخونی دوشنبه دهم آبان ۱۴۰۰، 5:40 دلم گرفته ز لبخندهای پر کینهاز این جماعت دشنام‌گوی دیرینهدگر به هیچ مرامی نمی‌توان دل بستدر این زمانه که سنگ است قلب آیینهرفیق خلوت دیرینه‌ام کجا رفتی؟که ماند داغ وصالت همیشه در سینهغم ندیدن تو لحظه‌های عمرم راشبیه کرده به حسّ غروب آدینهبیا که بی‌تو به هم ریخت وضعمان آقادر انتظار تو زد چشمهایمان پینهمحمد بیدخونی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تصحیح انتقادی نسخه خطی مفتاح الفتوح عبدالحق محدث دهلوی

  • با سلامنسخه  خطی مفتاح الفتوح  عبدالحق محدث دهلوی، شرح فتوح الغیب عبدالقادر گیلانی، در قالب پایان نامه دکتری توسط محمد بیدخونی در حال تصحیح است.این پیام جهت پرهیز از موازی کاری در پژوهش ثبت می گردد.با سپاس فراوان, ...ادامه مطلب

  • خسته از آواز تکرارم

  • خسته از آواز تکرارم خسته از تکرار بی پایان از تکاپوهای بی مقصد از هیاهوهای سرگردان ناگزیرم از غمی دیرین گو کجایی ای بت شیرین تا ببویم گیسوانت را کز دلم پر زد غم ایمان آه ای رؤیای دور از دست بی تو شبهایم پر از درد است من تو را میخواستم تنها از همه دنیای بی پایان کاش با من مهربان بودی با دلم پر,خسته,آواز,تکرارم ...ادامه مطلب

  • محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)

  • مست می عشقم از سبوی محمدبوی بهار است خلق و خوی محمدگل به حجاب خجالت از چه نشسته ستچون که بدیده ست حسن روی محمدخلق جهان دل نهاده بر خم زلفشرسته ز آفات رنگ و بوی محمدبر عرصات جمال او همه حیراندل شده مایل به جستجوی محمدنه فلک از مقدمش نشسته به شادیزهره غزلخوان روان به کوی محمدخامۀ تیر از ثنای او شده عاجزمهر شده محو نور روی محمدبر همۀ کائنات سرور و مهترجمله گرفتار تار موی محمدجان جهان است و قبلۀ همه جان هاروح و روان شد روان به سوی محمدشهر علوم است و باب او شده حیدراز علی آموز گفتگوی محمدچون به اویس قرن رسید ثنایششیفته شد بر رخ نکوی محمددل، تو به آل عبا بده,فيلم محمد صلی الله عليه و آله و سلم ...ادامه مطلب

  • کجایی ای به تو وابسته جان من ای جان

  • کجایی ای به تو وابسته جان من ای جانکه جاری است سرشک نهان من ای جانبه جز تو هیچ کسی در دلم نمی گنجدغمت چو رود روان در روان من ای جانتو مهربانی و هرگز کسی نبوده و نیستبه جز تو قلۀ کوه بیان من ای جانتو باغ آینه هایی تو عین مهتابیکه پرتو نگهت شد از آن من ای جانتو بی کرانه ترین عشق و بی بهانه ترینبهار تازه تویی در خزان من ای جانچه سخت می گذرد لحظه های بی توِ منکه درد ساقه زد از استخوان من ای جانبیا که با تو مرا شور و شوق پرواز استپرنده ام من و تو آسمان من ای جانمحمد بیدخونی/ 3بهمن 92تهران ,به کجایی ای گل من,به كجايي اي گل من ...ادامه مطلب

  • بوی یار

  • تو آمدی چو نسیم و بهار آوردی بهار پر ز گل و برگ و بار آوردی خوش آمدی تو به احیای باغ ای باران قدم به دیده نهادی بهار آوردی تویی چو صبح معطر که نور پاشیدی به شهر شب زدگان بوی یار آوردی چراغ عشق برافروختی به ظلمت شهر به سفره های تهیمان انار آوردی تو بوی خلوت شبهای انس میدادی که عطر عالم بالا نثار آوردی    محمد بیدخونی,بوی یار می آید,بوی یار,بوی یار مهربان آید همی,بوی یار نیکی فیروزکوهی,بوي يار مي آيد,بوی خوش یار,بوی زلف یار,بوی تن یار,شعر بوی یار,بوی زلف یار آمد ...ادامه مطلب

  • شبی بیا تک و تنها به میهمانی من

  • شبی بیا تک و تنها به میهمانی منکه ریشه دار شده غصه ی نهانی منشبی بیا و بیاور چراغ و آیینهبه خانه ای که ندیده ست شادمانی منبیا و با من تنهای خسته خلوت کنکه سخت می گذرد بی تو زندگانی منبیا به یاد همان عصر سرد پاییزیکه موج و ساحل و دریا همین نشانی منمن از تمام جهان محو و خیره در دریاکه بود موج هر آیینه چون جوانی مننشسته بودم و با خویش فکر میکردمکه چیست رابطه موج و زندگانی مننشسته بودم و یادت چو موج برمی خاستنمیرسید ولی سمت کامرانی منکه آمدی تو نمیدانم از کدامین سمتلبان به خنده گشودی به همزبانی منبه شانه ام سر خود را نهادی و گفتیکه چیست رابطه موج و دلستانی , ...ادامه مطلب

  • بهارت کو؟

  • شهریور زیبا! چرا زردی بهارت کو؟ دلمرده ای همسایه دردی بهارت کو؟ تو سبز و گرم و مهربان بودی چرا اکنون بی روح و دل افسرده و سردی بهارت کو؟ شاید تو هم عاشق شدی کاینگونه غمگینی یا خسته از دنیای نامردی بهارت کو؟ پاییز مرگ خنده های دلنشینت شد اینک ببین با خود چه ها کردی بهارت کو؟   محمد بیدخونی اصفهان شهریور ٩۵, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها