سروده های محمد بیدخونی

متن مرتبط با «بوی تن یار» در سایت سروده های محمد بیدخونی نوشته شده است

بوی یار

  • تو آمدی چو نسیم و بهار آوردی بهار پر ز گل و برگ و بار آوردی خوش آمدی تو به احیای باغ ای باران قدم به دیده نهادی بهار آوردی تویی چو صبح معطر که نور پاشیدی به شهر شب زدگان بوی یار آوردی چراغ عشق برافروختی به ظلمت شهر به سفره های تهیمان انار آوردی تو بوی خلوت شبهای انس میدادی که عطر عالم بالا نثار آوردی    محمد بیدخونی,بوی یار می آید,بوی یار,بوی یار مهربان آید همی,بوی یار نیکی فیروزکوهی,بوي يار مي آيد,بوی خوش یار,بوی زلف یار,بوی تن یار,شعر بوی یار,بوی زلف یار آمد ...ادامه مطلب

  • شبی بیا تک و تنها به میهمانی من

  • شبی بیا تک و تنها به میهمانی منکه ریشه دار شده غصه ی نهانی منشبی بیا و بیاور چراغ و آیینهبه خانه ای که ندیده ست شادمانی منبیا و با من تنهای خسته خلوت کنکه سخت می گذرد بی تو زندگانی منبیا به یاد همان عصر سرد پاییزیکه موج و ساحل و دریا همین نشانی منمن از تمام جهان محو و خیره در دریاکه بود موج هر آیینه چون جوانی مننشسته بودم و با خویش فکر میکردمکه چیست رابطه موج و زندگانی مننشسته بودم و یادت چو موج برمی خاستنمیرسید ولی سمت کامرانی منکه آمدی تو نمیدانم از کدامین سمتلبان به خنده گشودی به همزبانی منبه شانه ام سر خود را نهادی و گفتیکه چیست رابطه موج و دلستانی , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها